معنی ایستگاه فضایی ساقط شده
حل جدول
میر
ایستگاه فضایی روسیه
میر
نخستین ایستگاه فضایی
میر
ایستگاه فضایی روسیه بود
میر
اولین ایستگاه فضایی آمریکا
اسکای لب
ساقط
از پای درآمده، از اعتبار افتاده
لغت نامه دهخدا
ساقط. [ق ِ] (ع ص) افتاده. (منتهی الارب) (غیاث) (آنندراج). بر زمین افتاده. از بالا بپایین افتاده. فروافتاده. فرود آمده. || مرد فرومایه. بی اصل. (دهار). ناکس و فرومایه. (منتهی الارب) (غیاث بنقل از لطائف). کسی است که شمرده نمیشود از برگزیدگان جوانان. مثل سقط. (شرح قاموس). واپس شونده از مردان است. (شرح قاموس). رجل ساقط؛ لئیم الحسب والنفس، متأخر عن الناس لایعدّ فی خیار الفتیان. ج، سُقّاط. (قطر المحیط). سزاوار تحقیر. (ناظم الاطباء).پست. سافل. در اصطلاح درایه مفید ذم و قدح موصوف به آن است. || زایل شده. (ناظم الاطباء). || بچه ٔ ناتمام از شکم افتاده. (ناظم الاطباء). || حق ادا شده. (ناظم الاطباء). || رجل ساقطٌ فی یده، ای نادم. (الاساس بنقل ذیل اقرب الموارد). || فرس ساقط الشدّ؛ اذا جاء منه شی ٔ بعد شی ٔ. (الاساس بنقل ذیل اقرب الموارد). || در اصطلاح دیوان جیش آنکه نامش را از جریده ٔ رزق افکنده باشند بعلت موت او یا بی نیازی از او.
- از درجه ٔاعتبار ساقط بودن، بی اعتبار بودن. بی ارزش بودن.
- در درج کلام ساقط شدن، نامذکور ماندن. حذف شدن.
- ساقط شدن نبض، بازایستادن آن از نبضان.
|| در اصطلاح احکامی کوکب را ساقط خوانند آنگاه که دارای هیچیک از نظرات خمسه نباشد. مقابل ناظر. در التفهیم ابوریحان بیرونی آمده: «آن برجها که نبینند چهاراند. دو بپهلوی ودو دیگر بپهلوی مقابله ٔ او. و آن دوم و ششم و هشتم و دوازدهم اند ازو و اینان را ساقط خوانند ای افتاده. (التفهیم ص 345):
چون حمل ساقط شود میزان همی طالع شود
همچنان در دین از ایشان مردمی پیدا شود.
ناصرخسرو.
رجوع به التفهیم ص 345 تا 353 شود.
- مرض ساقط، صرع. (ناظم الاطباء).
فضایی
فضایی. [ف َ] (ص نسبی) فضائی. منسوب به فضا.
- هندسه ٔ فضایی، قسمتی ازعلم هندسه که درباره ٔ اجسام بحث میکند و موضوع آن مطالعه ٔ چیزی است که قسمتی از فضا را اشغال کند.
فضایی. [ف َ] (اِخ) از همدان است. شخصی سلیم النفس و صادق القول بود و نسبت به حقیر (صادقی کتابدار) سمت معلمی داشت. شعرش هموار و آبدار است و این ابیات از اوست:
عاشقان را ذوق از معنی است نی صورت ز دوست
صورت شیرین بچشم کوهکن گو سنگ باش.
بار غم از دل مجنون که تواند برداشت
ناقه ٔ لیلی اگر روی به هامون نکند.
(از مجمع الخواص تألیف صادقی کتابدار از ترجمه ٔ خیام پور ص 247).
فضایی از شعرای زمان شاه عباس صفوی است.
فرهنگ عمید
افتاده، فرودآمده، از بالا به پایین افتاده،
فرومایه، ناکس، لئیم،
فرهنگ معین
فرودافتاده، فرومایه، ناکس. [خوانش: (قِ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ واژههای فارسی سره
سرنگون، واژگون
کلمات بیگانه به فارسی
سرنگون
مترادف و متضاد زبان فارسی
افتاده، فروافتاده، فتاده، حذفشده، سقطشده، پست، فرومایه، ناکس، دنی، زایلشده، مضمحلشده
فرهنگ فارسی هوشیار
افتاده، فرود آمده، بی اصل، ناکس
معادل ابجد
1877